تدبیر اطلاعاتی
اوایل بچههای سپاه به کد و رمز و به این تیپ کارهای
تخصصی، نا آشنا و در مکالمات با بیسیم درمانده بودند و نمیدانستند چطور
عمل کنند تا طرح و برنامهشان لو نرود که عباس آمد و پیشنهاد داد با لهجه
غلیظ قهرودی پشت بی سیم صحبت کنند که برای مردم بلوچ کاملا ناآشناست.
این پیشنهاد چنان مؤثر بود که کسی فکرش را هم نمیکرد. مکالمات بیسیم از
آن روز بر عهده عباس و یک هم ولایتیاش قرار گرفت و آنقدر هم این کار را با
تبحر و تسلط انجام دادند که همه بچه های سپاه حال میکردند و مینشستند
کنار بیسیم تا عملیات مخابراتی عباس و هم ولایتیاش را بشنوند. مخلص کلام
اینکه بلوای بلوچستان هم به همت بچههای سپاه آرام گرفت و پاسداران کاشانی
بعد از چهار ماه به شهرشان برگشتند. تنور انقلاب هر روز عباس را پختهتر
میکرد و روح پسر ساده و بیآلایش کربلایی احمد روز به روز قد میکشید،
آنقدر بزرگ که دیگر در جثه نحیفش نمیگنجید.